هرگاه یکی از شما برادرش را در راه خدا دوست داشت، او را [از این دوستی [باخبر کند، که این کار، الفت راپایدارتر می سازد و دوستی را استوارتر می کند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
به سوی دانش، برای کار و تلاش
 
روش صحیح تنفس


یکی از قوی ترین راههای افــزایش سطوح انــرژی مـا تنفس صحیح است.

بهترین تکنیک تنفس ، تنفس شکمی است یعنی طوری نفس بکشید که هنگام دم شکم شما به جلو آمده و هنگام بازدم شکم داخل برود شاید به نظر سخت می آید اما اگر به تنفس کودک چند ساله که هیچگونه استرسی ندارد دقت کنید خواهید دید که همراه نفسهای او شکمش جلو و عقب می شود.در واقع همه ما تنفس واقعی را در اثر درگیر شدن با استرس ها و مشکلات فراموش کرده ایم و اگر دوباره آن را تمرین کرده و آغاز کنیم مانند کودک خردسال پر از آرامش می شویم و به لحاظ علمی بدین خاطر است که زمانی که دم را انجام می دهیم اگر شکم را به بیرون بدهیم ریه ها از لحاظ داخلی فضای بیشتری دریافت می کند و هنگام بازدم اگر شکم را به داخل فشار دهیم اندام داخلی به قسمت پایین ریه فشار می آورد و باعث کوچکتر شدن حجم ریه و در نتیجه خارج شدن بیشتر دی اکسیدکربن از ریه می شود به هر حال شما تنفس شکمی را تمرین کرده و دوباره همچون زمان کودکی تنفس صحیح را آغاز کنید و به مدت 21 روز اینکار را ادامه دهید و در مورد تغییرات حاصل خودتان قضاوت کنید.

تنفس مناسب، عامل عمده کاهش وزن:

بدن ما سه چیز را پردازش می کند:غذا، مایعات و اکسیژن.هر چند ما از غذا و مایعات لذت بیشتری می بریم، در واقع اکسیژن است که مواد سوختنی بدن را تامین می کند.اکسیژن از طریق فرآیندی به نام اکسیداسیون، از لحاظ شیمیایی غذا و مایعات را به انرژی تبدیل می کند این و گرمای اکسیژن است که ماهیچه های بدن را منبسط و منقبض می کند، سلول ها را ترمیم می کند، غذا به مغز می رساند، حتی اعصاب ما را آرام می کند. در واقع تنفس ابزار عمده پاکسازی بدن به حساب می آید. بدن ما هر روز صدها بیلیون سلول قدیمی را می سوزاند.

این سلول های قدیمی سمی هستند و باید از سیستم ما برداشته شوند.این امری عادی و طبیعی در روند بدن است و جای هیچ گونه نگرانی وجود ندارد، مگر بنا به دلایلی این مواد زاید سمی به همان میزانی که تولید شده اند، از بدن رانده نشوند.تا وقتی ما به طور صحیح نفس می کشیم و اکسیژن کافی وارد بدنمان می شود، به حد کافی انرژی وجود دارد، و مواد زاید به راحتی دفع می شوند. مشکل زمانی ایجاد می شود که ما به حد کافی اکسیژن نگیریم .

دقت کن که بدن می تواند غذا و مایعات را در خود ذخیره کند، اما اکسیژن را نمی تواند.ما باید در تمام لحظات زندگی مان به طور مداوم سلول های خود را سرشار از اکسیژن تازه کنیم.

در واقع یکی از دلایلی عمده که ورزش باعث سوختن چربی می شود، افزایش میزان اکسیژن و رسیدن آنها به سلول ها است.وقتی تو می دوی، در واقع میزان مصرفی اکسیژن بدنت را از هفت تا هشت لیتر در دقیقه، به سی و چهار لیتر یا بیشتر در دقیقه افزایش می دهی.در نتیجه بدن تو به حد کافی اکسیژن دارد تا جوابگوی تمام نیازهای انرژی ات باشد.

اگر در بدن تو چربی زیادی جمع شده باشد، بدین معنی است که بدنت اکسیژن و انرژی لازم را برای پردازش غذایی که خورده ای، ندارد.

وقتی تو به اندازه کافی اکسیژن به بدن نرسانی، در واقع سلول های خودت را خفه می کنی و هر چه هم تلاش کنند، باز به طور مناسب نمی توانند غذا را پردازش کنند، آنها گیر می افتند، رسوب می کنند و در نهایت انرژی تو ته می کشد.

وقتی به حد کافی اکسیژن به بدن تو نرسد، در واقع از یک پنجم نیروی بالقوه ات استفاده می کنی، کارکرد بدنت کند می شود، وزنت زیاد می شود، و حتی در مورد تغییر و تحول لجبازتر می شوی. حقیقت مبهوت کننده دیگر این است که 90 در صد ما به نحوی تنفس بیهوده داریم، یعنی از هر ده نفر، نه نفر به حد کافی اکسیژن نمی گیرند. دو شش به طور متوسط در حدود هفت لیتر گنجایش هوا دارد. بیشتر مردم فقط یک تا یک و نیم لیتر هوا را مصرف می کنند. . پس تعجبی ندارد که ما روز به روز چاق تر می شویم.

شاید تو هم مثل بیشتر مردم قضیه را جدی نگیری یا حداقل سرت را بخارانی و فکر کنی منظور این است “تنها کاری که من باید برای وزن کم کردن بکنم، تغییر و تحول و نفس کشیدنم است؟”بله، به همین سادگی.تو با تغییر دادن روش تنفسی ات می توانی به وزن دلخواه برسی، در صورتی که هیچ یک از رژیم های غذایی، قرص های لاغری و ... تاثیری نداشته است.

تنفس عمیق شکمی:

برای تنفس راه های متعددی وجود دارد، اما رایج ترین آن که بیشتر مردم انجامش می دهند، تنفس سینه ای و شکمی است.تنفس سینه ای در مقایسه با تنفس شکمی ناکافی است و مستلزم دو و بازدم بیشتری در هر دقیقه است که در ضمن قلبت را مجبور می کند تا شدیدتر کار کند، فشار خونت بالاتر می رود و سیستم عصبی ات به حالت هشدار در می آید. پس به جای هر گونه حرف و سخنی، بهتر است به تنفس عمیق شکمی بپردازیم که امری اساسی است.

دراز بکش و رها باش.کتابی را روی شکمت قرار بده، درست زیر قفسه سینه.نفسی عمیق و آهسته از راه بینی بکش تا شکمت مانند بادکنک بزرگ شود.حواست باشد که با هر عمل دم کتاب بالا برود .حالا با عمل بازدم شکمت را از هوا خالی کن، آهسته آهسته از راه بینی حالا کتاب روی شکمت پایین می رود.

اگر عادت کرده باشی تنفس سینه ای داشته باشی، در ابتدا شکمی برا تو کار راحتی نیست و حتی شاید احساس کنی که سرگیجه گرفته ای.باور کن خطری تو را تهدید نمی کند و این احساس به زودی برطرف می شود.

درست مثل این است که بخواهی با دست چپ دندانت را مسواک کنی در حالی که سال ها عادت کرده ای با دست راست این کار را انجام دهی.مدتی طول می کشد تا به این کار عادت کنی. هر موقع فرصت گیر آوردی، این روش تنفسی را تمرین کن. لزومی ندارد دراز بکشی. می توانی در موقع رانندگی، خرید و راه رفتن هم این کار را انجام دهی.فقط روی تنفس عمیق و آهنگین شکمت تمرکز داشته باش.سعی کن زمان بازدم را کمی طولانی تر از عمق دم کنی، که موجب سم زدانی بدنت می شود.

گاهگاهی توجه ات را روی تنفس خود متمرکز کن.تنفس شکمی انجام بده.اوایل کار شاید چنین به نظر برسد که فایده ای ندارد، اما سرانجام واقعاً متوجه می شوی که چطور شکمت پر از هوا می شود، قفسه سینه ات گسترش می یابد و این سبک تنفسی چگونه روی تمام جنبه های زندگی ات تاثیر می گذارد.اجازه نده که این سادگی سهولت در تنفس سر تو را کلاه بگذارد.

به هر حال، تنفس مهم ترین کاری است که ما در عمرمان انجام می دهیم، اولین و آخرین کاری که هر بشری انجام می دهد، اگر کسی تا سه دقیقه نفس نکشد، می میرد. بی رودربایستی، تنفس فعالیتی است که بیش از هر چیزی در این کره خاکی ناچیز شمرده می شود.

بینی در برابر دهان؟

احتمالاً اولین سوالی که من با آن مواجه می شوم این است:آیا باید از راه دهان نفس کشد یا از بینی؟ و جواب این است: “بستگی دارد” بعضی از روش های تنفسی مفیدتر است اگر از راه بینی باشد. به طور کلی، در تنفس روزمره بهتر است نفس را راه بینی کشیده شود.

این نوع تنفس نه تنها باعث گرمی و رطوبت هوای دم می شود، بلکه موجب می شود اکسیژن بیشتری به بخش های پایینی شش که نیروی بالقوه بیشتری برای مبادله اکسیژن در آنجا هست، برسد.

در ضمن امری بدیهی است که تنفس از راه بینی مانع عفونت و سرماخوردگی می شود، چون غشاها آب بینی ناخالصی های هوا را پالایش و رطوبت و دمای آن را تنظیم می کند.

کندی سوخت و ساز بدن:

تنفس از لحاظ زیست شناختی در بدنت تغییراتی ایجاد می کند.در واقع سلول های بدن تو را از ذخیره چربی به سوختن چربی متحول می کند. سلولهای بدن تو همیشه دو گزینش دارند:آنها یا انرژی را رها و یا چربی می سازند.سلول با درست کردن چربی، در واقع غذا را با اکسیژن کمتری پردازش می کند. متاسفانه وقتی تو به طور مناسب نفس نکشی، در واقع به اندازه کافی اکسیژن به سلول های بدنت نمی رسانی و در نتیجه آنها مجبور می شوند از اکسیژن کم یا از روند ذخیره چربی استفاده کنند.وقتی یاد بگیری به روش صحیح تنفس کنی، در واقع اکسیژن مورد نیاز سلول هایت را که برای پردازش غذا لازم است، به آنها می رسانی.تو آنزیم هایی را که سوزاننده چربی است، تحریک می کنی، که به نوبه خود موجب افزایش میزان سوخت و ساز بدن می شود.

تنفس شیمی بدن تو را هم دگرگون می کند.به محض اینکه تو و وزن کم کنی، می توانی به طور عادی غذا بخوری و هرگز هم اضافه وزن پیدا نکنی.وقتی ما تنفس سینه ای داشته باشیم، در واقع آدرنالین را در سیستم های بدنی خود رها می کنیم که باعث کندی هضم می شود. سپس این انرژی به سوی ماهیچه ها می رود. همین دلیل است که اغلب ماهیچه های ما دچار انقباض می شود و درد را در آن قسمت ها احساس می کنیم. اگر ما تنفس شکمی داشته باشیم، سیستم عصبی غیرارادی ما از حالت آماده باش خارجی می شود، ماهیچه هایمان استراحت می کنند و دستگاه گوارش ما عکس العمل از خودش نشان می دهد.دانشمندان اعتقاد دارند که تنفس عمیق باعث افزایش حرکت معده ای و روده ای (انقباضات ماهیچه ای غیر ارادی در روده ها)، جریان خون و جذب غذا می شود.

طاقت ورزش کردن ندارم:

بیشتر ما موقع ورزش نفس های سطحی می کشیم، که فقط دو پنجم شش ها از هوا پر می شود.گیرنده عصبی بخش بالایی قفسه سین، ساختار “جنگ یا گریز” را از طریق تولید مواد شیمیایی ناشی از فشار روحی و هورمن های جنگ و مرافعه، تحریک می کند. در واقع بدن خیال می کند در وضعیت اضطراری قرار گرفته است. به عبارت دیگر، ورزش حس خوبی به انسان نمی دهد. تنفس عمیق شکمی آهنگین باعث تحریک گیرنده های عصبی می شود، که آنها هم بدن را آرام و دارای نیروی دوباره می کنند.در واقع ورزش با تنفس مناسب خیلی کیف دارد و کاری می شود که تو دلت می خواهد انجامش دهی . خوردن برای دستیابی به آرامش بسیاری از مردم برای رسیدن به آرامش غذا می خورند.خوردن باعث می شود غده هیپوفیز اندورفین ترشح کند.این ماده شیمیایی طبیعی باعث کندی روند گوارشی می شود، اما حس خوبی هم به آدم می دهد آن میل به بیشتر خوردن است . اگر تنفس به طور صحیح انجام شود، در واقع به مغز پیام می رساند که در بدن اندورفین ترشح کند، درست مثل موقع خوردن.همان طوری که می دانی، اندورفین دارویی طبیعی است که احساسی خوب در انسان ایجاد می کند و باعث شادی و نشاط می شود خلاصه اینکه با تنفس صحیح می توان وزن را کاهش داد، سوخت و ساز را افزایش داد و احساس شادی و نشاط را در بدن افزایش داد و سطح انرژی بدن را به حدی عالی رساند


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط طارق خراسانی 92/1/6:: 5:46 عصر     |     () نظر
 
نیما یوشیج و کار زیبای ارتجاغی او
نقدوبررسی شعرکلاسیک و نو
نوشته ی : طارق خراسانی استفاده از این پست با ذکر نام نویسنده و منبع آزاد است عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد حدود نود سال پیش در دی‌ماه 1301 شمسی قمری بود که نیما یوشیج شعر «افسانه»‌ی خود را سرود و بخش‌هایی از آن در همان زمان در «روزنامه قرن بیستم» به سردبیری «میرزاده‌ی عشقی» منتشر گردید و دقیقاً این اتفاق در زمانی رخ می دهد که قرار است در 13 سال بعد در تاریخ 27 آذر 1314 بخشنامه? کشف حجاب جهت تصویب رضاشاه توسط رئیس‌الوزرا به دربار فرستاده شود تا در آغاز دی‌ماه فرمان اجرای غیر رسمی قانون کشف حجاب به تمام ولایات ایران ارسال گردد. رضا شاه در 17 دی سال 1314 طی جشن فارغ‌التحصیلی دختران بی‌حجاب در دانشسرای مقدماتی رسماً بر کشف حجاب تاکید کرد.
روز 17 دی ملکه پهلوی و دخترانش در راه پیوستن به رضا شاه در دانشسرای دختران
بازدید رضاشاه و محمدرضا پهلوی (ولیعهد) از صف دانش آموزان در استان مازندران
اگر اندکی با دقت به این دو موضوع بنگریم به نیکی در می یابیم دستی پنهان در پسِ پرده در حال یک کودتای فرهنگی - اجتماعی - سیاسی در ایران بوده است و آن دست جز فراماسیون دست دیگری نیست.
اکنون توجه شما را به مطالب ذیقیمت استاد شهریار زرشناس جلب می کنم:
«اما آنچه رخ داد، این بود که در پی بیش از نیم قرن بسترسازی فرهنگی – سیاسی پنهان و چند دهه فعالیت آشکار سلطه‌جویانه، صورتِ نوعی تجددمآبی و یا به تعبیر دقیق‌تر فرماسیون غرب‌زدگی شبه‌مدرن بر ارکان جامعه‌ی ما تسلط یافت و از پی این تسلط، بسیاری و شاید به تعبیر دقیق‌تر باید گفت تمامی ارکان حیات تمدنی و فرهنگی ما دگرگون شد. بدین‌سان بود که طوفان شبه‌مدرنیته بر ما وزیدن گرفت و وجوه مختلف حیات فردی و اجتماعی، از جمله حیات ادبی ما دستخوش دگرگونی گردید و زمزمه‌ی نوگرایی و میل به تجدد غربی به همه کس سرایت کرد. در این اوضاع و احوال طبیعی است که شاعر به عنوان نگاهبان زبان قوم و سخنگوی درونی‌ترین لایه‌های حسی – عاطفی و خیالی‌ آن بی‌نصیب نمی‌مانَد و بی‌نصیب نیز نماند.
نیما یوشیج و تحولی که در ساحت شعر پارسی ایجاد کرد، محصول و مظهر این تغییر بزرگ و فراگیری بود که روی داده بود. زبان فارسی از نیمه‌ی قرن سوم هجری قمری و از هنگام تأسیس ادبیات فارسی دری به دلیل ظرفیت‌ها و ویژگی‌هایی که داشته است، به گونه‌ای درونی‌ و ذاتی با ساخت اوزان عروضی و نظام قوافی شعر فارسی پیوند خورده و درهم تنیده بوده است. در واقع شعر کلاسیک و موزون و مقفّی فارسی در افق تمدن کلاسیک ایران پس از اسلام به عنوان رسانه‌ی اصلی فرهنگی و هنری عمل می‌کرده است و طبیعی بود که با تغییر بنیان‌ها و اساس تمدن کلاسیک ایران، این سنت شعری نیز به همراه نثر و دیگر شئوون فرهنگی و تمدنی آن دگرگون گردد. البته هر تغییری به معنای نزدیک شدن به کمال و اصل نمی‌باشد و به ویژه برای یک موجود زنده مثل یک جامعه، تغییری که درون‌زاد و دارای ریشه در روح و باطن آن نباشد، نه امری محمود که امری مذموم خواهد بود. در این‌جا قصد محکوم کردن شعر نو را ندارم، اما باید این حقیقت را پذیرفت که شعر نو فارسی به‌تبع سیطره‌ی تدریجی تاریخی – فرهنگی فرماسیون غرب‌زدگی شبه‌مدرن است که ضرورت تاریخی و وجودی پیدا کرده است. ویژگی مهم نیما یوشیج این بود که درست در کشاکش این تغییرِ صورت نوعی تمدنی ایستاده بود و آن دگرگونی‌ای که آگاهانه بدان همت بسته بود [همان که به نام «شعر نو» معروف گردیده و مانیفست آن را نیما در مقدمه‌ی شعر افسانه و نیز در مقاله‌ی «ارزش احساسات» بیان کرده است] در راستای همین تحولات کلی و فراگیر بوده است. نیما یوشیج‌ خود، «افسانه» را «بیرق انقلاب شعری» نامیده بود و در سخنرانی‌اش در نخستین کنگره‌ی نویسندگان ایران (تیرماه 1325 ش) صراحتاً از این موضوع سخن گفته بود که آشنایی‌اش با زبان فرانسه و ادبیات غربی راهنمون او به سوی شعر نو بوده است.»
و جالب است پس از هیاهوی های زیادی که درباره ی شعر نو برپا می شود شعر نو از سوی نیروهای حکومتی مورد پشتیبانی قرار می گیرد و گروهی مزدور بیگانه، شعر کهن را فرسوده و منجمد و غیر قابل پذیرش در عصر تجدد فرهنگی دانسته و به موازات آن هجمه های حکومت رضاشاه علیه حجاب آغاز می گردد.

بر خلاف نظر استاد شهریار زرشناس که فرموده اند:«ویژگی مهم نیما یوشیج این بود که درست در کشاکش این تغییرِ صورت نوعی تمدنی ایستاده بود» بنده عرض میکنم نیما هرگز تمدن سازی نکرده بود که از آن تمدن جدید و نوپایش دفاع کند، او ارتجاع زیبایی را باعث گردیده بود و آن رجوع ناخواسته ی نیما به دوران قبل از پیدایش شعر موزون عروضی و نظام قوافی فارسی بوده است، بدین تعریف که هرگز فردی شبی خواب نما نشده است که صبح از خواب برخاسته باشد و ابتدا به ساکن بسراید :

بوی جوی مولیان آبد همی

یاد یـار مهـــــربان آید همی

و ما نیز می دانیم که رودکی پدر واقعی شعر کلاسیک و بنیان گذار آن به هیچ وجه نبوده است و اگر او را پدر شعر کهن یا کلاسیک فارسی نامیده اند صرفا بدان خاطر است که قدیمی ترین دیوان شعر کشف شده متعلق به وی می باشد و خدا می داند که نظم فارسی کی و توسط چه شخصی پدید آمده است ولی آتچه مسلم و مبرهن است قبل از آنکه نظم بوجود بیاید اشعار سروده شده همانند آن چیزی ست که نیما ارایه داده است یعنی در سیر تکاملی شعر و نظم فارسی عبارات زیبای غیر موزون و بدون قافیه وجود داشته است که آرام آرام در مسیر تکاملی خود به خلق شعر و نظم کهن منجر می شود و همانگونه گفتم شعر نو نیمایی یک رجعت زیبا به گذشته های بسیار دور ادب فارسی بوده است و نمی توان نام نو بر آن نهاد زیرا کار نیما کهنه ترین روش سرایش شعر فارسی محسوب می شود، اما کار وی ناخواسته به نفع شعر کهن رفم خورده است ، چرا؟


در سال های 1361تا 1363 به مدت دوسال به انجمن های ادبی فرخ و سازمان تبلیغات اسلامی که در مشهد برپا می شد می رفتم در جلسه ای که زنده یاد کمال و امیر برزگر و نه تن دبگر حضور داشتند از همه خواسته شد درباره شعر نیمایی و پدیده شعر نو هر یک از حاضران نظر خود را بدهند و وقتی نوبت به من رسید بنده گفتم کار نیما ناخواسته به نفع شعر کهن خواهد بود و علت را چون پرسیدند همان مطالبی را که در این مقاله عرض کرده ام را بیان داشتم و گفتم کار نیما یک ارتجاع زیبا بوده است و عاقبت الامر شعر نو باعث خواهد شد تحولی بزرگ در شعر کلاسیک بوجود آید و همان هم شد یعنی پس از بیست و اندی سال که از آن زمان می گذرد می بینم که شعر نو چه تاثیر بزرگی و شگرفی را در غزل ، رباعی ، مثنوی، قصیده و اوزان دیگر شعری بر جای گذارده است و یقین بدانید شعر نو به زودی زود غوغایی از نو آوری های شگرف در شعر کلاسیک را به وجود خواهد آمد.

اما در خصوص توطئه های پشت پرده ای که از حدود 90 سال پبش به قول استاد زرشناس به صورت طوفان شبه‌مدرنیته بر ما وزیدن گرفت و وجوه مختلف حیات فردی و اجتماعی ما را دستخوش تغییرات داد باید گفت کشف حجاب منجر به خیزش اسلامی در ایران شد و شعر نو باعث گردید شعر کهن از آن جان بگیرد و به راستی عدود شود سبب خیر گر خدا خواهد.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط طارق خراسانی 91/12/15:: 11:31 عصر     |     () نظر
 
قسم همی به آتش و خشم ستارگان

إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ‏
آن‏گاه که خورشید درهم پیچید،
آنچه آمد ترجمه و دریافتى از آیه است، و در تفسیر آن چند نظر آمده است.
1 - به باور گروهى از جمله «مجاهد» و ... منظور این است که: آن‏گاه که نور و روشنایى خورشید تمام شود، و این مشعل آسمانى تیره و تار گردد.
2 - امّا به باور گروهى دیگر از جمله «ربیع» و «ابوصالح» آن‏گاه که خورشید فرو افتد و نابود گردد.
3 - از دیدگاه «زجاج» آن‏گاه که خورشید بسان عمامه درهم پیچد.
واژه «تکویر» نشانگر آن است که سرانجام خورشید فروزان درهم می ‏پیچد، و نور و روشنایى آن به تاریکى می ‏گراید، و بسان آهن‏ پاره‏اى تفتیده به دور افکنده می ‏شود، و خدا براى بندگانش روشنایى دیگرى پدید می آورد.
وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ‏
و آن‏گاه که ستارگان تیره و تار گردند،
از دیدگاه گروهى از مفسران پیشین از جمله «مجاهد» «ربیع» و ... منظور این است که: و آن‏گاه که ستارگان از هم بپاشند و فرو ریزند.
امّا از دیدگاه «جبایى» آن‏گاه که ستارگان دگرگون و تیره و تار شوند.
به باور ما دیدگاه نخست بهتر به نظر می ‏رسد؛ چرا که در آیه دیگرى می ‏فرماید: و اذا الکواکب انتثرت(64) و آن‏گاه که اختران پراکنده شوند. با این بیان دیدگاه نخست که در این آیه آمده، بهتر است مگر این که بگوییم نخست نور و روشنایى ستارگان نابود می ‏شود و تاریک می ‏گردند، و آن‏گاه فروپاشیده و پراکنده می ‏شوند.
وَ إِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ‏
و آن‏گاه که کوه ‏ها به حرکت در آورده شوند و از شدت حرکت به‏ صورت گرد و غبار پراکنده و سراب در آیند.
وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ‏
و آن‏گاه که شتران باردار یا ارزشمندترین ثروت‏ها و امکانات از سوى صاحبان آنها رها گردند، و به حال خود وانهاده شوند.
واژه «عشار» به معنى شترهایى است که به ده ماهه باردارند، و پس از آوردن بچه نیز به همین عنوان خوانده می ‏شوند. این دیدگاه پاره‏اى از مفسران پیشین، از جمله «جبایى» است؛ اما از دیدگاه پاره‏اى دیگر این واژه به معنى ابرهایى است که نمى‏بارند.
«زهرى» بر آن است که من تاکنون این واژه را به این معنا ندیده ‏ام.
و آن‏گاه که حیوانات وحشى گرد آورده شوند، تا حق پایمال شده برخى به وسیله برخى دیگر، حتى به اندازه زدن یک شاخ و وارد آوردن صدم ه‏اى به دیگرى مورد رسیدگى و جبران قرار گیرد.
وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ‏

با این بیان در روز رستاخیز خداى دادگر حیوانات وحشى را که در این جهان براى امنیت خویش از یکدیگر می ‏گریزند، همه را در کنار هم گرد خواهد آورد تا به فراخور حال آنها داد مظلوم را از ظالم و تجاوزکار بگیرد و آنچه بر آنها رفته است جبران گردد.

از دیدگاه پاره‏اى آنچه به عنوان عوض به درندگان و جنبندگان داده می ‏شود ماندگار است، و آن حیوان، حیات و نعمت هماره خواهد داشت؛ امّا به باور پاره‏اى دیگر موقتى است و نه ماندگار.
پاره‏اى برآنند که خدا از رهگذر فضل و فزون‏ بخشى خویش به آنها پاداشى ماندگار و مناسب می ‏دهد، تا رنج و درد ستم و تجاوز را بزداید و جبران شود، امّا از دیدگاه پاره‏اى دیگر آنها پس از این که حق خویش را دریافتند به صورت خاک درمی ‏آیند.

وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ‏

و آن‏گاه که دریاها بر افروخته و شعله ‏ور شوند و به جوش آیند.
ممکن است منظور این باشد که: و آن‏گاه که آب گوارا و شیرین دریاها با آب‏ هاى شور در آمیزند و همه آنها به هم بپیوندند.
از دیدگاه «مقاتل»، «مجاهد» و «ضحاک» منظور این است که: و آن‏گاه که با برداشته شدن فاصله از میان دریاها، همه آنها به هم درآمیزند و یکپارچه شوند.
امّا از دیدگاه «ابن عباس»، و آن‏گاه که دریاها برافروخته شده و به صورت یکپارچه شعله‏ ور گردند.
به باور «حسن» و «قتاده»، و آن‏گاه که دریاها خشک گردند، و آب آنها یا در زمین فرورود و یابه صورت بخار درآید و قطره‏اى از آنها نماند.
اما به باور «جبایى» آن‏گاه که دریاها از چرکابه و خوناب ه‏اى که از پیکرهاى عفونی‏  دوزخیان روان است لبریز گردند.
گفتنى است که منظور از دریاها از دیدگاه پاره‏اى، نه دریاهاى دنیا که دریاهاى دوزخ است؛ چرا که دریاهاى این جهان با پدیدار شدن رستاخیز نابود می ‏گردند.

وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ‏
و آن‏گاه که جان‏ ها به هم درپیوندند.
از دیدگاه گروهى از جمله «حسن»، «مجاهد»، «قتاده»، «ابن عباس» و «عمر» منظور این است که: و آن‏گاه که هر انسانى با همسان و همانند خود قرین گردد و به هم بپیوندند.
در آیه شریفه از انسان به «نفس» تعبیر شده است، از «روح» نیز گاه با این تعبیر یاد می گردد.
با این بیان منظور این است که: در آن روز هر انسانى با همانند خویش از نظر اندیشه و عملکرد در دنیا، از دوزخیان و یا بهشتیان قرین می ‏گردد.
امّا از دیدگاه پاره‏اى دیگر، آن‏گاه که روح ‏ها به پیکرها نزدیک شده و همه آنها به پا می خیزند.
به باور پاره‏اى آن‏گاه که مردم فریب‏ خورده و دنباله‏ رو به سوى رهبران فریب‏کار روند و حقوق پایمال ‏شده خود را بخواهند.
امّا به باور پاره‏اى دیگر آن‏گاه که شایسته ‏کرداران با حوریه‏ هاى بهشتى ازدواج نموده و کفرگرایان و بیدادگران با شیطانها.

وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ‏
و آن‏گاه که از دخترکان زنده به گور شده می ‏پرسند...
در جاهلیت در پاره ‏اى از تیره‏ ها و قبیله‏ ها هنگامى که زمان زایمان زن نزدیک می ‏شد، مردان آنها گودالى آماده می ‏ساختند تا اگر کودک نورسیده، دختر بود، او را به آن گودال سپارند و اگر پسر بود براى خود نگاه دارند.
شاعرى در این مورد می ‏گوید:سمیتها اذا ولدت تموت...
نام آن دختر را آن‏گاه که ولادت یافت «تموت» به معنى می میرد نهادم و گورى که او را در برگرفته و خاموش ساخته است، داماد گرامى من است.
بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ‏
آن کودکان بی ‏گناه و معصوم به کدامین گناه کشته شدند؟
از دیدگاه «فراء» منظور این است که: از دختر زنده به گور خواهند پرسید که به چه گناهى زنده به گور شده است؟ و بدین وسیله عاملان این جنایت دهشتناک مورد نکوهش قرار می ‏گیرند؛ چرا که دختران زنده به گور شده هر کدام فریاد مظلومیت و ستمدیدگى‏شان همه جا را می ‏گیرد که بی ‏هیچ گناهى کشته شده ‏اند.
سبک آیه مورد بحث بسان این است که در نکوهش شرک ‏گرایان از حضرت مسیح م‏ی رسد:
أانت قلت للناس اتخذونى و امّى الهین من دون اللَّه(65)
آیات تو در دعوت خویش به مردم گفتى که من و مادرم را بسان دو خدا، به جاى خداى یکتا بپرستید؟
«ابومسلم» بر آن است که: آن روز از عاملان این جنایت از دو چیز می ‏پرسند: یکى از انگیزه کشتار دخترکان معصوم و بی ‏گناه، و دیگر از دلیل این جنایت.
و این بیان و این پرسش در آیه مورد بحث بسان پرسش در این آیه است که میفرماید:
ان العهد کان مسئولا(66)
و به پیمان خویش وفا کنید، چرا که از پیمان پرسش خواهد شد.
با این بیان در این مورد از کشندگان مى‏پرسند، چرا که آنان مسئول جنایت‏اند و نه کشته شدگان. و اگر از آن ستمدیدگان و کشته شدگان بپرسند براى سرزنش و رسوایى زنده به گورکنندگان است.

وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ‏

و آن‏گاه که کارنامه‏ هاى زندگى گشوده شود.
میدانیم که فرشتگانِ‏ نویسنده و مراقب انسان در زندگى او، همه اندیشه‏ ها و عملکردهاى او را نوشته ‏اند و آن روز آن را می گشایند تا صاحبان آن اعمال شایسته و ناروا، آنها را بخوانند و پاداش و کیفر خود را بر اساس عدل و داد دریافت دارند.
وَ إِذَا السَّماءُ کُشِطَتْ‏
و آن‏گاه که آسمان از جا کنده و درهم نوردیده شود.
از دیدگاه برخى منظور این است که: و آن‏گاه که آسمان - بسان پوستى که از تن حیوان به شدت کنده می ‏شود - از جا کنده شده و آن‏گاه در هم پیچیده و نابود میگردد.
امّا از دیدگاه برخى دیگر، آن‏گاه که آسمان - به سان سقفى که از جاى خود کنده شده است، از جاى کنده می ‏شود.
و به باور پاره‏اى، آن‏گاه که پرده از روى آسمان برگرفته می ‏شود.
واژه «کشط» به معنى برداشتن پرده و روپوش از چیزى است که پوشیده است؛ درست بسان برداشتن پوست از کوهان شتر.
وَ إِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ‏
و آن‏گاه که دوزخ شعله‏ ور و برافروخته گردد.
به باور پاره‏اى منظور این است که: و آن‏گاه که دوزخ شعله‏ ور گردد و هر لحظه بر شدت برافروختگى آن افزوده شود.
امّا به باور «قتاده» منظور این است که آنچه باعث برافروختگى و شعله ‏ور شدن دوزخ و شدت آن میگردد، خشم خدا بر ظالمان و بر گناهان و پلیدکارى‏ هاى انسان‏هاست. وَ إِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ‏
و آن‏گاه که بهشت پر طراوت و زیبا را نزدیک آورند.
آرى، آن روز بهشت را به شایسته‏ کرداران و نیکان نزدیک می ‏سازند تا در آن درآیند.

عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ‏

آرى، آن روز هر کس هر آنچه را فراهم آورده است می ‏داند و در می ‏یابد که براى آن روز چه کارى انجام داده و چه توشه‏ اى حاضر ساخته است.

از دیدگاه پاره‏اى منظور این است که: در آن هنگام هر کس می ‏داند که چه کارهاى شایسته و ناشایسته‏ اى انجام داده است.

 قســـم دلا بـه طــارق و آیـاتِ نــور آن

                       قسمهمی به آتش و خشمِ ستارگان

 قســـم بـه آیـه آیـه ی قـــرآن ایــزدی

                       قســـم چنـان به وسعت دنیـای بیکران

قســـم بـه اشک خـون یتیمان روزگار

                       قســم به جـان پـاکِ پیمبـر، عزیزِ جان

قســم به آه و لـرزش سیاره ی زمین

                       قسم به آتشی و به طوفان در آسمان

قسم دلا به حسرت یک قطره آب،نیز

                       قســم بـه گـیســوانِ پـریشـانِ مـادران

           گــر دیو غم، نکشد دســتِ خـــود ز جــور

           پایان رسد که عـمر زمین در زمــانه، هان

                                           25بهمن 1391طارق خراسانی                      

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط طارق خراسانی 91/11/26:: 9:29 صبح     |     () نظر
 
اتومبیلی که با هوا راه میره!!

منبع:   http://redlar.blogfa.com           

سوخت این خودرو از هواست !!!

دسته بندی : علمی

ایرپاد Airpod خودروی جدیدی است که اندازه کوچکی دارد و بسیار شبیه به ماشین های نسل آینده می باشد، درست شبیه ماشین هایی است که در فیلم های علمی – تخیلی به تصویر کشیده می شوند. اما این خودروی جمع و جور یک ویژگی منحصر به فرد دارد و آن منبع تغذیه آن است. ایرپاد نه بنزینی است، نه دیزلی، نه هیبریدی و نه برقی. سوخت ایرپاد از هوا تامین می شود. جالب است، نه؟! این خبر کاملاً واقعی است و هیچ شوخی در بین نیست.

شرکت هندی تاتا موتورز Tata Motors در حال طراحی و گسترش خودرویی است که از یک موتور بادی بهره می برد. این موتور بادی، از هوای فشرده برای حرکت پیستون ها استفاده می کند. تازه! ایرپاد خروجی هم ضرر ندارد، یعنی اصلاً هوا را آلوده نمی کند. این خودرو با سوخت مجانی دوستدار محیط زیست است.

ایرپاد با داشتن جایگاه سه صندلی، بدرد استفاده در داخل شهر می خورد. باک این خودروی کوچک 175لیتر جای دارد و می تواند تا 201کیلومتر حرکت کند. حداکثر سرعت ایرپاد 80کیلومتر در ساعت می باشد. هر زمانی که نیاز به سوختگیری مجدد داشتید، باید به ایستگاه سوختگیری مخصوص این خودروها بروید تا بتوانید به آن هوا برسانید. این خودرو تک دیفرانسیل است و ترمزهایش با برق کار می کنند.

هنوز زمان عرضه و قیمت احتمالی این خودروی هوایی مشخص نشده است. به نظر می رسد که وجود و استفاده از این خودروها باید بسیار جالب باشد، من که دوست دارم با یکی از آنها رانندگی کنم، شما چطور؟


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط طارق خراسانی 91/11/20:: 8:58 عصر     |     () نظر
 
دلیل دولت جاوید را تماشا کن

 

ســــرودِ بـاده ی تــوحیــد را تماشا کن

                               شکوهِ بوسـه ی خورشید را تماشا کن

زِ دشمنان چــه هـراسی دلاورِِ بی باک

                               بـیــــــا و بــاره ی امیــــــد را تماشا کن

اگر چه بود زمستانِ سخت و جانسوزی

                               بیـــا بهـــاره ی فـــرشیــد را تما شا کن

عـدو  زِ  واقعــه  تهــدید می کنــد ما را؟

                               جــوابِ دشمـن و  تهـدیــد زا تماشا کن

به کسبِ علم، مسلمان کجا کند تردید!

                               شکستِ هَجمه ی تـَـردید را تماشا کن

دلا به کوروش و کی گو:«بیا مسلمان شو

                               فــرازِِ خــانـه ی جمشیـد را تماشا کن»

خِـــرَد به خــانه ی مــا بذر نـــور پاشیده

                               بیـــــا ستــــاره ی تَمـهـیـد را تماشا کن

به گفــتِ پاک پیمبر مَبَــر تو ظَــن هـرگز

                               بیــا شنـــاســـه ی تـائیــد را تماشا کن

بـه پایــداری دیـنِ خـــدا تــو را ایـن بس

                               دلـیــــلِ دولــتِ جـــــاویـد را، تماشاکن

به مـاهِ من چـو  رسیدی، ادب بجای آور

                              سپس سُـــلاله ی تمجیــد را تماشا کن

مــرا کــه عیدِ سعید است بهمـنِ پیــروز

                               بـه جــــام بـاده بیـــا، عیــد را تماشاکن

                قدم به دیده ی طارق بنه، کز این شـادی

                تــو رفــص زُهــــره و ناهیـــد را تماشاکن

                 سحرگاه 15 بهمن  1391

 

 


 

                                               به مـاهِ من چـو  رسیدی، ادب بجای آور

                                               سپس سُـــلاله ی تمجیــد را تماشا کن

عنوان رهبر و پیشوا ،

آقا و سرور،

دوست ،

یار و پیرِخردمند،

و عشق...

هرگز حقیقت جان بزرگ تو را به تصویر نمی کشد

تو کیستی ای باران رحمت الهی که اینگونه غریبانه

بر کویر دل هایمان می باری؟!!

برای این همه توفیقات

سپاس

تنها تمنای امت تو از خدای قاهر و توانا یک چیز است

خدایا مولای ما را از ما مگیر



حدیـث عشـق، قـلـــم را کــه بــر نمی تابد

                به عشق رفته به غیرش که سر نمی تابد

دری کــه عشــق بنــدد، سـپــاه عــالـــم را

                دلا بــه پــایـــه میــــــاور، کــه در نمـی تابد

اگـر کـه بـرق زَری دیــدگـان بـه خــود دوزد

                بـه چشـــمِ پـیــــرِ خـــردمـنــد، زر نمی تابد

حریص چـرخ، کمـر وَه چه خــوش بـرقصاند

               مـــرا کــه جـــز بـه نـگــارم کـمـــر نمی تابد

گـــواه شــعرِ تَــرم را حـکـایتــی زیبــاســت

               بـه دسـتِ خلـق، مگــر شعـرِ تَـر نمی تابد؟

چــراغ دیـن و هـدایـت بـه بـوم و بَـر روشن

               بـه ذهــنِ خامُــشِ خفـــاش، گـــر نمی تابد

       به چشم خفته در این دهـر، این عجب نَبوَد

       ســتـاره ی سـحـــری در ســحـــر نمـی تابد

                                      طارق خراسانی

 

 


رسول گرامی اسلام(ص):

لو کان العلم منوطاً بالثّریّا لتناوله رجالٌ من فارس؛ اگر علم در  ثریا هم باشد، مردانی از فارس به آن دسترسی پیدا می کنند و آن را به چنگ خود در می آورند.

شوکی دیگر بر پیکر استکبار و نوچه های او

هواپیمای فوق مدرن جنگنده ی (قاهر - 313 ) به دست مهندسان و نیروی های توانمند کشورمان طراحی و


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط طارق خراسانی 91/11/15:: 6:41 عصر     |     () نظر
   1   2   3   4   5      >