نیما یوشیج و تحولی که در ساحت شعر پارسی ایجاد کرد، محصول و مظهر این تغییر بزرگ و فراگیری بود که روی داده بود. زبان فارسی از نیمهی قرن سوم هجری قمری و از هنگام تأسیس ادبیات فارسی دری به دلیل ظرفیتها و ویژگیهایی که داشته است، به گونهای درونی و ذاتی با ساخت اوزان عروضی و نظام قوافی شعر فارسی پیوند خورده و درهم تنیده بوده است. در واقع شعر کلاسیک و موزون و مقفّی فارسی در افق تمدن کلاسیک ایران پس از اسلام به عنوان رسانهی اصلی فرهنگی و هنری عمل میکرده است و طبیعی بود که با تغییر بنیانها و اساس تمدن کلاسیک ایران، این سنت شعری نیز به همراه نثر و دیگر شئوون فرهنگی و تمدنی آن دگرگون گردد. البته هر تغییری به معنای نزدیک شدن به کمال و اصل نمیباشد و به ویژه برای یک موجود زنده مثل یک جامعه، تغییری که درونزاد و دارای ریشه در روح و باطن آن نباشد، نه امری محمود که امری مذموم خواهد بود. در اینجا قصد محکوم کردن شعر نو را ندارم، اما باید این حقیقت را پذیرفت که شعر نو فارسی بهتبع سیطرهی تدریجی تاریخی – فرهنگی فرماسیون غربزدگی شبهمدرن است که ضرورت تاریخی و وجودی پیدا کرده است. ویژگی مهم نیما یوشیج این بود که درست در کشاکش این تغییرِ صورت نوعی تمدنی ایستاده بود و آن دگرگونیای که آگاهانه بدان همت بسته بود [همان که به نام «شعر نو» معروف گردیده و مانیفست آن را نیما در مقدمهی شعر افسانه و نیز در مقالهی «ارزش احساسات» بیان کرده است] در راستای همین تحولات کلی و فراگیر بوده است. نیما یوشیج خود، «افسانه» را «بیرق انقلاب شعری» نامیده بود و در سخنرانیاش در نخستین کنگرهی نویسندگان ایران (تیرماه 1325 ش) صراحتاً از این موضوع سخن گفته بود که آشناییاش با زبان فرانسه و ادبیات غربی راهنمون او به سوی شعر نو بوده است.»
بر خلاف نظر استاد شهریار زرشناس که فرموده اند:«ویژگی مهم نیما یوشیج این بود که درست در کشاکش این تغییرِ صورت نوعی تمدنی ایستاده بود» بنده عرض میکنم نیما هرگز تمدن سازی نکرده بود که از آن تمدن جدید و نوپایش دفاع کند، او ارتجاع زیبایی را باعث گردیده بود و آن رجوع ناخواسته ی نیما به دوران قبل از پیدایش شعر موزون عروضی و نظام قوافی فارسی بوده است، بدین تعریف که هرگز فردی شبی خواب نما نشده است که صبح از خواب برخاسته باشد و ابتدا به ساکن بسراید :
بوی جوی مولیان آبد همی
یاد یـار مهـــــربان آید همی
و ما نیز می دانیم که رودکی پدر واقعی شعر کلاسیک و بنیان گذار آن به هیچ وجه نبوده است و اگر او را پدر شعر کهن یا کلاسیک فارسی نامیده اند صرفا بدان خاطر است که قدیمی ترین دیوان شعر کشف شده متعلق به وی می باشد و خدا می داند که نظم فارسی کی و توسط چه شخصی پدید آمده است ولی آتچه مسلم و مبرهن است قبل از آنکه نظم بوجود بیاید اشعار سروده شده همانند آن چیزی ست که نیما ارایه داده است یعنی در سیر تکاملی شعر و نظم فارسی عبارات زیبای غیر موزون و بدون قافیه وجود داشته است که آرام آرام در مسیر تکاملی خود به خلق شعر و نظم کهن منجر می شود و همانگونه گفتم شعر نو نیمایی یک رجعت زیبا به گذشته های بسیار دور ادب فارسی بوده است و نمی توان نام نو بر آن نهاد زیرا کار نیما کهنه ترین روش سرایش شعر فارسی محسوب می شود، اما کار وی ناخواسته به نفع شعر کهن رفم خورده است ، چرا؟
در سال های 1361تا 1363 به مدت دوسال به انجمن های ادبی فرخ و سازمان تبلیغات اسلامی که در مشهد برپا می شد می رفتم در جلسه ای که زنده یاد کمال و امیر برزگر و نه تن دبگر حضور داشتند از همه خواسته شد درباره شعر نیمایی و پدیده شعر نو هر یک از حاضران نظر خود را بدهند و وقتی نوبت به من رسید بنده گفتم کار نیما ناخواسته به نفع شعر کهن خواهد بود و علت را چون پرسیدند همان مطالبی را که در این مقاله عرض کرده ام را بیان داشتم و گفتم کار نیما یک ارتجاع زیبا بوده است و عاقبت الامر شعر نو باعث خواهد شد تحولی بزرگ در شعر کلاسیک بوجود آید و همان هم شد یعنی پس از بیست و اندی سال که از آن زمان می گذرد می بینم که شعر نو چه تاثیر بزرگی و شگرفی را در غزل ، رباعی ، مثنوی، قصیده و اوزان دیگر شعری بر جای گذارده است و یقین بدانید شعر نو به زودی زود غوغایی از نو آوری های شگرف در شعر کلاسیک را به وجود خواهد آمد.
اما در خصوص توطئه های پشت پرده ای که از حدود 90 سال پبش به قول استاد زرشناس به صورت طوفان شبهمدرنیته بر ما وزیدن گرفت و وجوه مختلف حیات فردی و اجتماعی ما را دستخوش تغییرات داد باید گفت کشف حجاب منجر به خیزش اسلامی در ایران شد و شعر نو باعث گردید شعر کهن از آن جان بگیرد و به راستی عدود شود سبب خیر گر خدا خواهد.
کلمات کلیدی: